چه بخواهی، چه نخواهی...   2011-03-16 12:18:48

دوباره بوی بهار... دوباره حال و هوای عاشقی... دوباره گرمی امید در دلهایمان...
دوباره یک خبر بد... یک خبر... می‌سوزد یک سرزمین در آتش آنچه طبیعت و بشر با هم در‌آمیخته‌اند... دوباره می‌تپد دلهایمان برای مردمان دیگری که درد دارند و به ماتم نشسته‌اند. اما بهار است... بهار... بهار...
امروزحتی سالگرد جنایت صدام بر مردمان مظلوم حلبچه هم هست.
امروز هم روز عدالت خواهی و آزادی طلبی ملت‌های تحت ستم نیز هست. امروز روز مهمی است اما صدای پای بهار هم می‌آید... صدای پای بهار... بوی بهار...
دوباره باغچه‌هایمان را گل می‌کاریم دوباره غبار از خانه‌هایمان می‌زداییم دوباره سنبل و نرگس می‌خریم، سبزه سبز می‌کنیم. زندگی تعطیل نمی‌شود. بهار در هر شرایطی می‌آید. بهار را نمی‌شود دستگیر کرد، دستنبد زد و به زندان انداخت. بهار که در راه باشد، چه بخواهی، چه نخواهی عاشقی، عاشق...


نام
پیام
Write all letters which are not black!
حروفی که سیاه نوشته نشده در پنجره وارد کنید.

روز نوشتها

یادها

شعرها

از دیگران

من و جنهایم

داستانها

انتخابات